نوستالژی...

یک هفته است یکریز داره بارون میاد... و من دلم يه بغل گنده ی نرگس می خواد با 1 عدد مریم پشت پنجره با خورشید ...
اما نداريم که...

جالبه که تو این سرزمینی که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه ، گل مریم یافت می نشود... گشته ایم ما!...

۵ نظر:

  1. نوشته هایت را خواندم، کوتاه بود و پر، پر از تو... پر از من... پر از عشق... پر از غم...
    ممنمونم که اجازه دادی بخوانمش، بخوانمت...
    همه مشامم پر از بوی نرگس شد... دوستش دارم... دوستت دارم...
    ممنونم

    پاسخحذف
  2. بارون خوبه, نرگس آدمو مست میکنه, مریم چشمو نوازش میده....
    ولی سه تاشون با هم ادمو آواره می کنه.. اما توی یک جای خوب.
    راستی پیازهای نرگسی که با خودت بردی چی؟
    خوبند؟
    کمبودشون اونجا محسوس بود مگه نه؟

    پاسخحذف
  3. سلام
    از لینک متشکرم
    فروغ

    پاسخحذف
  4. اجازه است بگم خیلی نامردی؟

    پاسخحذف
  5. منم شایام
    عجیبه احساس میکنم تشابهاتی بیش از همنامی هست.

    پاسخحذف