معتادت گشته ام...

يکی از شانس‌های زندگی من، همانا معتاد نشدن‌ام بوده است بی‌ تردید!... به دو دلیل: اول اینکه از بس ترمز و خط قرمز و چراغ قرمز و ... به کارم نیست و کاری را که فکر می کنم باید بکنم تا ته ِ تهش باید بروم! حالا تو گلوی خودت را پاره هم کنی که ته اش دیوار است و سنگ ، تا نروم و سرم را محکم نکوبم به آن دیوار و خون از شقیقه هایم نریزند کف دستهایم، درنگی هم برای ایستادن نخواهم کرد!... دوم: از بس‌که آدم ِ تَرک کردن نيستم من!... بس‌ که حاضر نيستم لذت‌های چشيده‌ام را بگذارم کنار و بی‌خيالِ دوباره چشيدن‌شان شوم...

۴ نظر:

  1. سلام شاياي من
    خوبي؟؟؟
    جالبه!!‌ من اما خوب مي تونم ترك كنم... يعني هيچي نداشته باشم اراده م خيلي قويه. البته خب درباره اعتياد راستش نمي تونم نظري بدم...
    من هم خوشحالم كه معتاد نشدي خواهر!!
    والله...

    پاسخحذف
  2. والا مهدیه جونم این بی کلگی مم در راستای اراده داشتنم می بینم!! :)))

    پاسخحذف
  3. shaans avordi, man ye moddato oonvare khate jonoon gozaroondam. yeki az doostaaye samimimam overdose kard. fek konam ye chandsaaliam be baade fanaa daadam. vali khob regret nemikonam, tajrobas dige.

    پاسخحذف
  4. in mo'tadat gashte am ro mifahmam dar hade tahe tahe vojudam...

    پاسخحذف