رونوشت ها- پرتغال- 4

امشب از بهترین شبهای لیزبون بود... شام را در محله ی گران و شیک ِ شیادو خوردم و ساعتها از نیمه شب گذشته، در خیابانهای محله قدیمی، تاریخی و فقیر نشین الفاما، در سراشیب کوچه ای هی موسیقی سنتی فادو گوش دادم و به بغض نشستم و هی در ازدحام کوچه ی دیگری با فلامینکو خندیدم و با مردمان این شهر که بوی آشنایی می دهند، رقصیدم...

چقدر این شهر زندگی دارد... لازم نیست بگردی... همه جا می یابی اش...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر