از این فریاد تا آن فریاد
سکوتی نشسته است
لببسته در درههای سکوت، سرگردان
من میدانم جنبشِ شاخهیی
از جنگلی خبر میدهد
و رقصِ لرزانِ شمعی ناتوان
از سنگینیِ پابرجای هزاران جارِ خاموش...
در خاموشی نشستهام
خستهام
درهمشکستهام
من دلبستهام
...
(احمدشاملو)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر