باد(ه) جان!...

اسطوره آفرینش ایرانی، با "تخمه" آغاز می شود. سیمرغ که خدای مادری ست بر فراز درخت "همه تخمه" نشسته است. این درخت، تخمه ی هر چه را که جان دارد، دارد؛ و باد این تخمه ها را در همه گیتی می پراکند... و همین سان پیدایش نخستین جفت انسان، از تخمه است؛ و مشی و مشیانه از یک تخمه می رویند... و مشی و مشیانه دو شاخه از یک تنه و ساقه اند و این دو شاخه بگونه ای با هم و در هم که از هم پاره ناکردنی و نابریدنی هستند...

و جان، از "دم"، یا از "باد" است. باد و دم در اسطوره های انسانی یکسانند و جان با این دم یا باد، عینیت دارد. نخستین خدای ایران، "وز"، خدای باد بوده است... و کلمه باده نیز میتواند از ریشه کلمه باد باشد، چون همان ویژگیهای باد را دارد. در بندهشن این باد است که در وزیدن گوهر هر چیز را پدیدار میسازد، و همچنین در اثر پیوند دادن اضداد به هم، جان و زندگی می بخشد. و باد و سیمرغ، در همکاری با هم، زندگی را در جهان می پراکنند و پدید می آورند... سیمرغ با آواز خود، به زال معرفت می آموزد. سرود و موسیقی و معرفت و حقیقت و قضاوت با هم پیوند دارند و از یک اصل هستند. این است که سرود و ترانه و رامشگری، ویژگیهای خدای زندگی (سیمرغ) هستند...

( رندی، هویت معمائی ایرانی- منوچهرجمالی)

۲ نظر:

  1. ممنون.منشا کلاغ هم کشف شد.:))
    قشنگ بود

    پاسخحذف
  2. ساقیا برخیز و می در جام کن وز شراب عشق دل را دام کن
    نام رندی را بکن بر خود درست خویشتن را لاابالی نام کن
    چرخ گردنده تو را چون رام شد مرکب بی‌مرکبی را رام کن
    آتش بی‌باکی اندر چرخ زن خاک تیره بر سر ایام کن
    مذهب زناربندان پیشه گیر خدمت کاووس و آذرنام کن

    پاسخحذف