اين شيون خاطره از ازل مي آرد و حالا از كوچكي هام بگويم اگر مدام گريه بوده ام بي تو اي مادرانه-
شيري كه نوشيدم از نفسهات شب مرا در هجوم بادهايش به صحاري عطش افكند و چشمه نام تو شد اي بهارانه-
عمري است بي نام! مي گردم در اين وادي و كتاب من نانوشته و مكتوم ار اوراد سرگشتگي و از زمزمه هاي زندگي سرشار-
ن كه خواسته باشم پيامبران از رود طلوع كنند و ابرها را فرمان دهند به باريدن مي خواهم يك لمحه باد هر كجاي خا ك كنار پنجره ات زاري هاي مرا زمزمه كند شب ستاره ببارد و صبح چشمه اي در آيينه ات گيسو افشان از گلويم بخواند كه سوخت در هزاره ي بي باران-
اين شيون
پاسخحذفخاطره از ازل مي آرد و
حالا
از كوچكي هام بگويم اگر
مدام گريه بوده ام بي تو اي مادرانه-
شيري كه نوشيدم از نفسهات
شب
مرا
در هجوم بادهايش به صحاري عطش افكند و
چشمه نام تو شد اي بهارانه-
عمري است
بي نام!
مي گردم در اين وادي و
كتاب من نانوشته و مكتوم
ار اوراد سرگشتگي و
از زمزمه هاي زندگي سرشار-
ن كه خواسته باشم پيامبران از رود طلوع كنند و
ابرها را فرمان دهند به باريدن
مي خواهم يك لمحه
باد
هر كجاي خا ك
كنار پنجره ات زاري هاي مرا زمزمه كند
شب
ستاره ببارد و
صبح
چشمه اي در آيينه ات گيسو افشان
از گلويم بخواند كه سوخت
در هزاره ي بي باران-
ي. رويايي