اولی: میدونی! با اینکه ازدواج کرده و یه بچه داره و منم ازدواج کردم، اما هنوز هم هر وقت بهش فکر میکنم، اون ته دلم یه جورایی مالش میره براش...
دومی: یه روز می گفتم اگه یه روز با یکی دیگه ببینمش، شهر رو به آتیش می کشم، امروز براش کبریتی هم روشن نمی کنم حتی...
من: برم یه چای بریزم...
جالبه....
پاسخحذفخودم رو می گم قبل از هرکس دیگری کاش می شد وقتی از کسی که دوستش داریم جدا می شیم باهاش دوست بمونیم..
من واقعا نمی تونم. حداقل تا یه مدت بعد از کات شدن.... شاید یکی دو سال که بگذره بتونم. یعنی شاید نه، حتما می تونم...
چندمی: میدونی! به خاطر اینکه حرصش بدم و بگم برام مهم نیستی، با یه نفر که نمی شناختم ازدواج کردم. بعد از 10 سال زندگی و یه بچه، با یه نفر دوست شدم که خیلی با حاله... بچه م یه کم که بزرگتر شد، جدا میشم...فعلا که داریم با این دوست جدید، عشق و صفا می کنیم...
پاسخحذفمیدونین از چند نفر تا حالا حرفهای اینجوری شنیدم؟؟؟؟ ....
كله ي صبح ديشب هم خوابش نبرده منم برم يه چايي بريزم ...يه چن تا شكلات عجيب هم دارم
پاسخحذف