نامحرمان نخوانند لطفن!

این دو سه خطی که این پایین چکه می کنم، اروتیک نیست. پس اروتیک نخوانش!...

میدانی برای چه سینه ی زن برجسته ست؟ که گاه ِ التهابی این چنین، بشود به دهانی گذاشتش تا بمکد اندکی از این التهاب را، آشوب را، درد را... که انبانی ست این سینه از حرف های نزده و کارهای نکرده... گاه بدجور متورم می شود... کم می آورد و به دیگری متوسل... که بکِشد و بمکد و برای "باز" و "دوباره" و "ادامه" جا باز کند...

مردان راحت ترند گویا...

۳ نظر:

  1. اروتیک نخواندم کلاغی!به نظر دور از واقعیت نیست.

    پاسخحذف
  2. یه بار نرگس می گفت آدم خواهر برادراش رو از قلبش دوست داره شوهرش رو از مغزش....
    اما این روزها دارم حس می کنم کسی که دوستش دارم رو از زیر همین برجستگی، از یه عمقی که دست هیچ کسی بهش نمی رسه دوست دارم و وقتی که احساسم یهو سرریز می کنه یه حس خوشایند از اون زیر می کشه تا نوک سینه ها و آنچنان پیچ و تاب می خورم که...
    شاید همین مکیدن چاره ش باشه...
    نمی دونم!!!

    پاسخحذف
  3. بر شانه های من آشیان پرندگانیست
    که هر وقت بگریند
    باران می گیرد
    این خطوط ارو تیک نیست
    مکیدن التهاب مکیدن آشوب مکیدن درد
    خماری ادراک خماری شهود خماری تنفس خماری می خانه ی سینه ای خماری التهاب خماری آشوب خماری درد

    ...دیگری

    زنان راحت ترند گویا ...

    پاسخحذف