بیاد فروغ

در آستانه فصلی سرد

در محفل عزای آینه ها

و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ

و این غروب بارور شده از دانش سکوت

چگونه می شود به آن کسی که میرود اینسان

صبور

سنگین

سرگردان

فرمان ایست داد...

...

۱ نظر:

  1. عجیب دوستش میدارم... تنها صدایش نبود که ماند... یادش، شعرش، خاطرش و خاطراتش همه با ماست...

    پاسخحذف