از زمان انتشار سری جدید مجله، نامهها و تلفنهای متعددی داشتیم که از ما تقاضای نقد داشتند: "چرا برای داستانها نقد و بازخوانی نمیگذارید؟"، "چرا نقد و معرفی کتاب چاپ نمیکنید؟" چندباری به این سوالها به طور کوتاه جواب دادهایم ولی چون هنوز هم تکرار میشوند، یک بار دیگر هم پاسخ میدهیم.
دوستان عزیز همراه!
این عطش و جست و جوی نقد، نتیجهی سیاستگذاری غلط ادبی-هنری و سینمایی در این سالهاست. شما به عنوان مخاطب، اعتماد خودتان را به برداشتهایتان از داستانها و کتابها از دست دادهاید و فکر میکنید حتما باید کسی آنها را برای شما تعبیر کند. فکر میکنید یکی باید همه آثار هنری را به عبارتهای رو، مستقیم و قطعی تبدیل کند تا شما حس کنید چیزی یاد گرفتهاید. تحریریه همشهری داستان به این روش معتقد نیست و فکر میکند هر مخاطبی - حتی خیلی معمولی - با خواندن و دیدن ِ بیشتر و دقیقتر است که به برداشتها و لذتهای عمیقتری از داستانها و فیلمها میرسد.
منتظر نباشید کسی به جای شما فکر کند و کارها را آسان کند. لذت ِ درک ِ آثار هنری در همین است که خودتان به نگاه و برداشتی نو برسید.
همشهری داستان - بهمن ماه ۱۳۸۹
شاید به نوعی بتوان گفت که لذت درک و فهم هر چیزی در تجربه کردن آن است تا بتوانیم به نگاه و برداشت درستی برسیم. نباید منتظر باشیم که دیگران فکر یا عمل کنند و ما از نتیجه زحمتهای آنها استفاده کنیم.
پاسخحذفسلام شایای عزیزم
پاسخحذفسال نو مبارک... امیدوارم که روزهای اولیه ی سال نود رو خیلی خوب و شاد گذرونده باشی و آماده باشی برای یک دنیا شادی و لذت در روزهای آتی...
چه مطلب جالبی.... آره! منم معتقدم که خیلی وقتا نقد یه فیلم یا یه مطلب ذهن آدم رو به سویی می بره که شاید فقط برداشت منتقده.. و لزوماً نباید که درست باشه. البته که یه وقتایی خوبه و حتی گاهی لازم، اما نه همیشه.
مرسی عزیزم.. خیلی جالب بود برام این مطلب...
تکبیر!
پاسخحذف