اگرچه جای دل دریای خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم
گرچه روبرویی مثل آیینه با من
ولی چشمام بسم نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل همه دلهای عالم
همه دلها رو میخوام که عاشق تو باشم
تویی عاشق تر از عشق
تویی شعر مجسم
تو باغ قصه از تو سحر گل کرده شبنم
تو چشمات خواب مخمل شراب ناب شیراز
هزار میخونه آواز هزار و یک شب راز
میخوام تو رو ببینم نه یک بار نه صد بار
به تعداد نفسهام
برای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم
همه چشمها رو میخوام
تو رو باید مثل گل نوازش کرد و بویید
با هرچی چشم تو دنیاست فقط باید تو رو دید
تو رو باید مثل ماه رو قله ها نگاه کرد
با هر چی لب تو دنیاست باید تو رو صدا کرد...
(...)
و من از پنجره بيداري
پاسخحذفکوچه ياد تو را مي نگرم
مي پويم
و چنان آرامم
...که کسي فکر نکرد
زير خاکستر آرامش من
چه هياهويي هست ...
عاشقي هم دردي است !!!
و من از لحظه ديدار تو ميدانستم
که به اين درد
شبي
خواهم مرد ...