شعری بخوان برایم...

شهری که شور ندارد،

به شعور بسنده کرده باشد،

شعر ندارد...

شعری بخوان برایم...

نایی بزن به جانم...

...

۱ نظر:

  1. شبانه ی لیلی به بازخوانی قیس

    گيسو به باد پيچيده

    بانوي قيس! ...

    شفا مي‎طلبد،

    از در درهاي باديه!



    يايسه مي‎گذرد

    شبق از گيسوش

    عشق،

    در حجله‎گاه خليفه

    كاسه در كاسه صف كشيده به دريوزگي

    كه هلاهل

    در مطبخ بازرگان.



    شانه، انگشت

    به شن مي‎كشد؛

    شاخه به شاخه

    زيتوني رنگ.



    هان! ... اي كمند تافته،

    قد بيفراز

    تا كجاوه اول.


    بهرام اردبيلي

    پاسخحذف