صبح یکشنبه ای خوش خوشان، با نوای اینهمه ناقوسها که اعلان میزنند که امروز را خدا در دفترکارش نشسته، تا همپتون پا زدم. بازی فینال ویمبلدون را توی پاب تماشا کردم و دوباره پریدم رو دوچرخه و برگشتم. نزدیک به 50 کیلومتری پا زده ام (رفت و برگشتی البته). خودمانیم هاا! حال پاهایمان بعد ِ مدتها جا آمد...
خب! نادال هم که باخت. اصلن حال ِ بازی نداشت امروز. من هم گرچه یک چیز ناخوشایندی توی چشمهای گرگی ِ این جوکوویچ می یابم، ولی خوب بازی کرد. البته بگویم که بنظر من جوکوویج برد چون نادال خوب بازی نکرد. بازی در مجموع چندان رمقی نداشت.
پ.ن. با اینکه خسته ام، اراده کرده ام امشب این مقاله را تحویل بدهم. سرطانی شده دیگه!...
ان كس كه اسب داشت غبارش فرو نشست گرد سم خران جوكويچ هم بگزرد
پاسخحذف;) :(
سلام خانوم دوچرخه سوار عزیز.....
پاسخحذفمقاله ت تموم شد عزیزم؟
اونجور که دلم میخواست نشد ولی دادمش رفت پی کارش :)
پاسخحذف:-*