کنجی در ما-وراء

خودت قضاوت کن!

کوله بدوش از کتابخونه بیای بیرون، بری توی بار دانشکده بشینی تا یه چیزی بخوری و بنوشی، سمبوسه و لیوان بدست بیای بشینی اون کنجی که دوست میداری و امروز کسی هم ننشسته اونجا، کنار پنجره، پشت پنجره هم داره چه بارونی میباره، کفشاتو از پات درمیاری و چهارزانو میشینی روی صندلی و یه گاز میزنی به ساندویچت که آهنگ عوض میشه... و تو؟! حتی نمیتونی لقمه ی توی دهنت رو بجوی! رسمن خشکت میزنه!!!... چی؟!! "دود و عود" شجریان؟!؟!...

لحظاتی ناباورانه در همون حالت خشکم زد...

اولن دود و عود!؟ دومن اینجا!!؟ سومن توی بار!!!؟...

یعنی هیچ جوری نمیتونم این لبخند به این بزرگی رو از روی صورتم جمع کنم...

ملت؟ انگار طبیعی تر از این موسیقی نشنیدن تا حالا!...


۱ نظر:

  1. چه ملت باحالی.............
    چه بارمن باحالی..........

    پاسخحذف