... رو نوشت به دستان موسا از پیراهن که در بی آورم میدرخشد عین قیر باید بپاشم بر این جاده موسا را ید قیر بیضا را اسفالت کنم با بوی زن تمام ِ جاده ی قدیم شمال - تهران را با نهایت پدال به سینه ی گارد ریل بکوبم به دو کمر دراز سپتامبر ما هر کدام درون خود بن لادنی داریم که همین روز ها آلزایمر می گیرد و خودش را در سینه ی گاردریل منفجر کند رو نوشت به قربانیان فراموشی رونوشت به بن لادن رونوشت به گردنه ی گدوک که مهش گرفته بود و بوی قیر می داد
...
پاسخحذفرو نوشت به دستان موسا
از پیراهن که در بی آورم
میدرخشد عین قیر
باید بپاشم
بر این جاده
موسا را
ید قیر بیضا را
اسفالت کنم
با بوی زن
تمام ِ جاده ی قدیم شمال - تهران را
با نهایت پدال به سینه ی گارد ریل بکوبم
به دو کمر دراز سپتامبر
ما هر کدام درون خود بن لادنی داریم
که همین روز ها آلزایمر می گیرد
و خودش را در سینه ی گاردریل منفجر کند
رو نوشت به قربانیان فراموشی
رونوشت به بن لادن
رونوشت به گردنه ی گدوک که مهش گرفته بود و بوی قیر می داد