درکدامین لحظه زندگی به سرنوشت بدل میشود؟؟!
یادم هست یک جایی در کتاب یادداشتها، آلبر کامو این سوال را از خودش پرسیده بود و خودش جواب هم داده بود که این ذهنیت آدم است که از زندگی تصویری همچون سرنوشت می آفریند و به آن نوعی پیوستگی و انسجام می دهد وگرنه پیوستگی و انسجامی در خود ِ زندگی نیست و نتیجه گرفته بود که اصلن سرنوشتی در کار نیست...
من؟ الان دارم به سرنوشتم فکر میکنم!...
به من و کامو بگو : کین قصه ی پر آتش از حرف برتر است
پاسخحذف