دیدی یه سری آدمها هستند در زندگانی که فقط دنبال چیزای منفی میگردن، اون شخصیت "من میدونم" ِ تو گالیورشون همیشه طوطی سخنگوشونه و هی گلوی ِ آدمی مثل من که با یه بستنی ذوق زده ست و با پیاده روی زیر بارون خوشحاله و با یه شرط سر پفک نمکی هم خودشواز ساختمون میندازه پایین رو، به ترشح یک چیز تلخ ِ خشکی اون ته ش میندازن... از خدا و شما چه پنهان که من ترجیحم تا امشب این بود که بعد از شناسایی این قماش آدمها، فاصله مو تا حد ممکن باهاشون حفظ کنم. امشب اما در مواجهه با یک قلم از این نمونه آدمها به نتیجه ای کاملن متفاوت در زمینه ی رفتار با اینگونه آدمها دست پیدا کردم که خودم هم متعجبمم هنوز! و اونم اینکه من نه فقط نباید از این آدمها فاصله بگیرم، بلکه بایستی مقدار متنابهی دوز اینگونه آدمها رو در شریان زندگیم وارد هم کنم!!! حالا چرا؟!! از بس که منو سر لج میندازن و اون دکمه ی " نشونت میدم" رو هی انگولک میکنن و منم که کلن تنم میخاره برا ساز مخالف زدن، در نتیجه هی هشدار دهنده هام فعال میشن در نگاهم به زندگانی و خب معلومه که کلی میشم بچه پر انرژی و می چسبم به کارم!
این بود انشای من در مورد کشف امشب شایا
* ایوریکا همان کلمه ی معروف ارشمیدس در زبان اصلی اش (یونانی) ست، به معنای "یافتم"!
من می دونستم اینجوری می شه :)
پاسخحذفاما گاه نمی شه
تحملشون کرد :(