شاید باور نکنی ولی دیشب واقعن با این امید خوابیدم که امروز که پا میشم، "جدایی نادر از سیمین" جایزه ی گلدن گلوب رو برده باشه. خیلی وقت بود به "امید"ی نخوابیده بودم. یادم رفته بود. صبح هم که بیدار شدم، عجله عجله، صورت نشسته، لباس تن نکرده، در یه وضعیت نیمه خواب و نیمه بیدار و نیمه عریان و نیمه نشسته و نیمه ایستاده ای، لپ تاپمو باز کردم و یکی دوتا فحش و غرولند هم دادم که چرا میمیره تا جونش بالا بیاد، و... "جدایی نادر از سیمین" برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران جایزه ی گلدون گلوب را برد...
من؟ اول یه داد و هوراااااااای بلند ِ بی اختیاری از دهنم کنده شد، خوابم پرید و با همون وضعیت شروع کردم به رقصیدن باکومبا باکومبایی و کِل کشیدن بعنوان موسیقی متن! آقا! میخوام همه ی عالم بدونن، چیه مگه؟!
خیلی خوشحالم. خیلی وقت بود اینجوری خوشحال نبودم. حالا من چرا اینقده خوشحالم و لرزم گرفته؟ خودمم چندان نمیدونم. طرف ایرانی یه؟ خب منو سننه؟ فیلمی از کشوری مثل ایران این جایزه رو میبره؟ که با تمام بدبختیهایی که اینروزها درش دست و پا میزنیم بگیم تونستیم؟ عقده ها و افتخارها؟ نمیدونم. همه ش و هیچکدوم. ولی عمیقن خوشحالم. این اصغرآقا اگه دم دستم بود؟ واقعن زبون لال میشدم. یه تشکر از ته ِ ته ِ تهِ دلم آقا... کار بیشتری ازم برنمیاد...
دست مریزاد آقای فرهادی...
در اين وانفسا هي خوشحالي كرديم هي خوشحالي كرديم :)
پاسخحذف