سال اژدها

امروز چینی ها سال چهارهزار و هفتصد و ده شان را کورنومتر زدند. امروز آغاز سال چینی اژدها بود. چینی ها معتقدند که بودا تمام حیوانات زمین را خواست که بیایند تا او به آنها آموزه هایش را بگوید. از تمامی حیوانات زمین، فقط 12 تاشان آمدند. بودا نام هر حیوان را بر برجی نهاد و امروزه ما نام سالهایمان را بنا بر اینکه آغاز سال نو در کدامین برج باشد، به نام آن حیوان مینامیم. سال نوي چينی از مهم ترين تعطيلات سنتی مردم چين است. گاهشماری و تقویم چينی، گاهشماری ترکيبی شمسی-قمری است و حرکت خورشيد، ماه و ستارگان ، تعيين کننده روزها ، ماه‌ها و سال‌ها هستند. سال نو، با پديدار شدن ماه در نخستين روز سال آغاز مي‌شود و به همين علت، قمری هم هست. در چین هم مثل نوروز خودمان دو هفته تعطیلی دارند و خیلی هم مراسم خانواده-گی ست و با چشن فانوس در پانزدهمین روز سال پایان می پذیرد.

امروز شال و کلاه کردم و رفتم یک ساعتی "شهرک چینی ها" (China Town) پرسه زدم و استیرفرای چینی خوردم. چین دنیای رنگ است. اما قرمز رنگ غالب است. بخصوص در این روز همه قرمز می پوشند. بنابر اسطوره های چین باستان، رنگ قرمز و همچنین آتش، ارواح خبیثه را میراند. عروسک گردانی هم همه جا هست. آهنگها و رقص های خاصی هم دارند که با عروسک گردانی همراه ست و بنظرشان خوش یمنی می آورد (چقدر یاد آقای "الف" کردم با آن عروسکهایش. اگر اینجا بود، یا خود چین بود، لابد امروزعروسک دیگری میساخت). یک عدد اژدهای بزرگ عروسکی هم بطول کل یک خیابان یکجا دیدم که مردها و زنهای زیادی دو طرفش را گرفته بودند، جلو و عقب هم گروههای موسیقی و رقص با آهنگهایی که طبعن من یک کلمه اش را نمیفهمدم، از این خیابان به آن خیابان کارناوال میکردند. عینهو عاشورای خودمان! فقط بزن و بکوب بر سر و سینه را بکنید پایکوبی، رقص و آواز.

تجربه ی شخصی من از چینی ها این است که بشدت آدمهای سنتی یی هستند، به این معنا که سنت هایشان را بطرز وسواسگونه ای پاس میدارند. میروند و هر جای دنیا هم که زندگی کنند، "شهرک چینی" شان را علَم میکنند و یک مینیاتور از چین شان را همه جای دنیا تکثیر میکنند. برخلاف ما ایرانیها که بنظرم بیشتر در فرهنگ محیط ِ غالب حل و هضم میشویم، چینی ها بیشتر چینی می مانند، هر جا که بیفتند. البته "تعداد" هم در این گونه بودنشان حساب میشود. زیادند خب. آدمهای تمیزی هم در نظر من نیستند و بنابراین از همخانه شدن باهاشان پرهیز میکنم (تجربه دارم که میگم!) و خیلی هم در دنیای خودشان اند. دنیایی که بوی "کهنگی" میدهد. کهنگی به دو معنا: "کهن- گی" و "کهنه-گی"، و بین ایندو فرق است. فرق ظریفی ست. چینی ها برای من این بو را میدهند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر