وقتی که توی آفتاب یخ میزنی...

هی مذبوحانه تلاش میکنم به روی مبارکم نیارم

اضمحلالی را که در شرف وقوع ست

رسمن از ته منحنی جمع نمیشم...


یک شیر پاک خورده ای هم پیدا نمیشه بخوابوندم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر