یک دور بزرگ دویدم
نفس زنان قلپ قلپ آب نوشیدم، همچین که از کنار لبم به گردن و
سینه م هم شره کرد
با همون شورت و تیشرت ِ خیس و کفش طاقباز شدم تو سبزه ها،
رها
با تک و توک ابرهای پنبه ای آسمون جزیره از لابلای شاخه های
بلند درختها کلی با انگشتم تو هوا نقاشی کشیدم
چشمام سنگین شد، تنم خنکای زمین را بخود می کشید
دستتو کشیدم گذاشتم زیر سرم
و تا هزار سال بود اینطور با طبیعت نخوابیده بودم
بیدار که میشدم، آفتاب هم با من بخانه میرفت...
فدای اون دستای قشنگت بشم..
پاسخحذفخوبه تازه دیدمت و اینقدر دلتنگتم...
خوابیدن توی طبیعت لذتبخش ترین نوع خوابیدنه.. اونم با تن خسته...
عزیزک من
پاسخحذفبا این که تازه دیدمت کلللللللی دلتنگتم....
خوابیدن با تن خسته زیر آفتاب.......... معرکه ست!
دست هایم تا هزار سال با تو اینچنین نخوابیده بودند
پاسخحذف