من بیشتر آدم ِ بادی به هر جهتی ام تا آدم برنامه ریزی. بعد ِ اینهمه سال زندگی در کنار مردمان منظم و برنامه چین/ریز از هفته ها و گاهن از ماهها قبل، آدم نشده ام (تا حدی شده ام البته! ولی تا همون "حدی"!). انگاری من هیچ کار و زندگی از خودم ندارم و کسی از یک جایی پیشنهادی بدهد، من؟ احتمال زیاد میام. ملت؟ امممم! باید "دایری"مو چک کنم ببینم برنامه م چجوره! پووووف! البته بخش زیادیش بخاطر طرز زندگی دانشجویی یه. بخشی ش بخاطر مدل زندگی کردن منه که همیشه کوله م دم در آماده ست. بخش دیگرش هم چون کلن آدم سبک وزنی ام! وقتمم خب خودم میچینم. در همین راستاست که چون از امروز تا یک هفته ی آینده برنامه م مشخص و از پیش تعیین شده هست، همچین در یک منگی خوشایندی بسر میبرم و یکجورهایی شلوغمه انگاری. برنامه ی چند روز آینده ام به شرح زیر می باشد:
امروز: حتمن باید برم کفش ورزشی و بادگیر و کرم ضدآفتاب بخرم وگرنه وقت نمیکنم
فردا شب: مهمونی
پس فردا شب: تئاتری هست از شکسپیر که به فارسی اجرا خواهد شد. اجراهای به زبانهای دیگرش را میشنوم که خیلی خوب بوده.  میرم ببینم این گروه افغانی چه میکند. البته کتمان نمیکنم که دلم خواسته بود که جلوی "اجرای فارسی"، نبشته باشند، "گروه از ایران"! (هیچ ربطی هم به نژادپرستی ندارد). بلیت از قبل خریده ام. تئاتر در گلوب خواهد بود
جمعه شب: تور میدم تا دیروقت
شنبه 5 صبح! ( این 5 صبحش بخش بشدت نچسب برنامه ست): راهی ِ لیک دیستریکت هستم با دوستان 
سه شنبه: نمیدونم چه ساعتی، ولی برمیگردم لندن

!پ.ن. کمی هم مشق بنویسم وسط این برنامه هام خدا رو قهر نمی آد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر