من این ستاره ها را برای تو پشت شب جمع می کنم...


 و براستی که چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی...

ناقوس کلیسا دقایقی پیش 5 بار نواخت...
من و روز توی تخت، به هم گلاویز...

یه مسلمونی هم پیدا نمیشه منو به سینه ی امنی ببره و دو ساعتی خوابم کنه...

۱ نظر: