بشدت در تکاپوی تشکیل ستاد شاد سازی شایای دل-مرده هستیم! در این راستا لیستم تا اینجاش نوشته شده:
لباس لاجوردی کوتاهه با چکمه های آبی ِ کوتاه ِخیلی روشن که
یه جور خوبی ست میشن باهم
خط چشم لاجوردی پررنگ
قهوه موکا با برادارن کارامازوف
اون دامن چین داره رو زودتر بخرم
بدم کالین حداقل
جلو موهامو کوتاه کنه
بپاشم تو کوچه های ِ اینهمه باران خورده، پاک
برم یه نخ سیگار57 مهمون کنم این آقای کارتن خواب محله مون
رو
یخچال رو از شعب ابیطالب به سواحل تنریف منتقل کنم
خونه رو بسابم
مریم که لامصب نداریم، لاله های سرخ و زرد بخرم
ملافه ها رو عوض کنم
شمع سوخته ها رو جمع کنم، شمع جدید بذارم تو جا شمعیا
برا تنها استاد ِ تمام ِ عمرم نامه بنویسم
و در پایان:
این آتش را که شعله کشیده به تمام هستی ام را بگوی
سرگرم کار خویش باش، سوختن مان می آید...
لاجوردی که عالیه! اون لاک لاجوردیت هم فراموش نشه لطفا!!!
پاسخحذفاوهوم...
اوهوم...
عالی...
این هم عالی...
مگه تو سیگار 57 داری اونجا؟
ای عزیزم....
مواظب دستات باش!
مریم نیست اونجا؟؟؟؟؟؟؟ لاله خوبه.. آره، لاله خیلی خوبه...
این هم عالی..
عود دوست داری شایا؟... من عاشق عود و شمع ام...
و.. راستی امروز امتحانام تموم شد!!!!!!!
آخر سر هم این که به شایا خانوم ما نگید دلمرده.. شایای من عزیز دله. خسته شده یه کم. دوباره می شه همون دخترک قشنگ شاد خودم... یه کوچولو خسته ست.
می بوسمت عزیزکم....
ترنجکم
پاسخحذف- سیگار 57 رو عزیزترینی برام از ایران خریده، یه بُکس هم :)
- تو این شهری که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا میشه، مریم یافت می نشود، گشته ایم ما...
- عود همیشه دارم؛ اون عود-دودکن اژدهایی تو هم همیشه در حال دود دروَکردن از دماغ و دهنشه، گوشه ی اتاق :) :*
- شایا "دلمرده" نیست!! دلش مرده!!!
و جا داره که مراتب حسرت و ماتحت سوختگیمو از همین تریبون اعلان کنم :( خب میخوام به تئاتر و بستنی دعوتت کنم حالا که امتحانات تموم شد :((