زمانِ عشق زمانِ کوتاهیست. طلوع و غروبِ خورشید فقط زیبا نیستند، بلکه تو را در نورِ امنی میبرند، ولی ظلّ آفتاب توان تو را میگیرد و عشق ظلّ آفتاب است. وقتی طلوعِ آفتاب را ستایش میکنی باید یادِ ظلّ آفتاب هم باشی. عشق ثابت نیست؛ در یک وضعیت نمیماند. مدام در حالِ تغییر است. واقعیت این است که عشق را نمیشود مدیریت کرد...
عشق نوعی ناکامی ِ جبری همراه خودش دارد. اگر اینرا پذیرفتی، بهعنوان یک نشئه و خلسهی بسیار لذّتبخش میتوانی از آن لذّت ببری. همهی هنرت باید این باشد که بتوانی زمانِ این نشئگی را طولانیتر کنی. همین. مثلِ توصیهای که پزشکان بابتِ سلامتی و طولِ عمر به آدم میکنند، امّا این توصیهها نباید باعث شود که من مرگ را فراموش کنم...
:پ.ن. درست میگی آقای کیارستمی... باهات موافقم. فقط نمیدونم چرا هی این جمله ی پاسکال بطرز سمجی میاد تو ذهنم
The heart has its reasons that reason knows nothing of...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر