رفته بودم بیرون کمی راه برم که اینجوری شد که وقتی برگشتم، کف پاهام زُق زُق (؟) میکرد از بس ساعتها راه رفته بودم. یعنی قشنگ عقده گشایی کردم. از وقتی مریض شدم نتونسته بودم زیاد راه برم. اولش پیاده رفتم یه تئاتر ِ باز جلو ساختمون شهرداری. بعدم باز راه افتادم رفتم ته خیابون لیورپول، یک پابی هست اونجا که قبلنا اصطبل بوده و یه جور خیلی خوبیه و من تو اون منطقه، این پاب رو خیلی دوست میدارم. پاب پر ِ آدم بود، تقریبن همه بریتیش، که ورود من با اون لباس آبیه چند ثانیه ای نگاهشون رو از اسکرین بزرگی که داشتن بازی المپیک تماشا میکردن، گرفت، بعد دوباره همه سرا تو اسکرین بود. ساکت نصف پاینت آبجومو برداشتم و رفتم سر یک میز گردی که دورش هم چندتا ایستاده بودند، نشستم. یعنی این تنها صندلی خالی بود و درواقع اونم صاحاب داشت ولی اینا اینقدر هیجانزده و مست از بازی و فضا و الکل بودن که سرِپا ایستاده بودن و این صندلیه کسی روش ننشسته بود. تیم بریتانیا هم کم نگذاشت و تو اون یک ساعتی که من اونجا نشسته بودم، 3 تا مدال طلا برد. و این آدمای توی پاب هی خوشحالی کردن هی ماچمالی کردن، هی خوشحالی کردن هی ماچمالی کردن، هی بلند بلند آواز خوندن و بعد ِ هر مدالی که میبردن، به سلامتی ِ اون ورزشکاره گیلاسا همه با هم بالا میرفت و به اسمش می زدند: چیرز تو جس، تست تو مو و... منم  همینجور ساکت نشسته بودم یه چشمم به تی وی بود، یه چشمم به سرخوشی ِ مست این زنا و مردا

جس که مدال طلای 400 متر زنان رو برد و اینا از جا پریدن و کف و سوت و بعد هم لیوانا به سلامتی جس بالا رفت، منم برا اینکه خیلی ضایع نباشم، لیوانمو بلند کردم و زدم به لیوان آقای قدبلند کناریم که لیوانشو با لبخند طرف من گرفته بود، چیرز.. بعد هم احتمالن احساس کرد باهام کمی معاشرت کنه، ازم پرسید: کجایی هستی؟ - ایرانی ام! –اوووو (شنیدن ِ این "اوووو" خیلی صدای تیپیکالیه بعد از شنیدن اینکه ایرانی ام!). اون یکی آقای بشدت ایرلندی از اونطرف درومد که آه! من بازی بوکسور شما رو دیروز دیدم و خیلی متاسف شدم. حق شما بود. گفتم آره. خیلی نامردی بود. گفت ولی داوره رو اخراج کردن بعدش. گفتم آره. ولی نتیجه همون میمونه. گفت آره متاسفانه. ولی قانونه دیگه. اون آقا اولیه کنار من پرسید، تو ایران هم همینجوری تو پابا اسکرین میذارن مردم بازیها رو تماشا کنن؟ من خنده م گرفت. گفتم نه. و ایران یه کشور اسلامیه و اصلن بار و پاب نداره. ایرلندی یه گفت پس فقط تو خونه ها میشنین میبینین؟ گفتم آره تی وی ملی و ماهواره. بعدم گفتم البته تی وی ملی مون این بازی بکس که دیروز بود رو پخش نکرد و کلن هم بازی بکس رو نشون نمیدن. مرد کناریم با تعجب پرسید: چرا؟ اینا که مرد بودن، زن نبودن! با غرور که حالا شما که اینهمه حواستون به خیال خودتون به همه چی هست، فکر این یکی رو دیگه نکردین ولی تی وی ملی ما کرده! و گفتم: - کلن بازیهایی که مصداق خشونت هستن از تی وی ما پخش نمیشه و بکس هم یکی از اوناست. مرد ایرلندیه اول یه لحظه با تردید تو چشمام زل زد ببینه درست شنیده واقعن؟، بعدم لبخند معناداری گوشه لبش خندید و گفت: چقدر شما ایرانیا بامزه این! شما دار زدن در ملا عام براتون اشکالی نداره و مصداق خشونت نیست، اما تماشای بازی بکس در المپیک هست! هاهاها...

من؟ تا حالا اینجوری ته گلوم از یه اجنبی!! گس نشده بود (موارد ِ تا اینحد گس بودگی بیشتر برا من وطنی بوده!)، تا حالا اینجوری جلو یه خارجی کم نیاورده بودم... ولی خب! حرف حساب جوابی هم نداشت... سرم رو فقط تکونی دادم، و ته لیوانمو سر کشیدم و زدم بیرون: چیرز تو مو...

۱ نظر:

  1. حقیقت داره......
    مصداق خیلی چیزا توی این کشور معلوم نیست دقیقاً چیه؟

    پاسخحذف