شین
شایا
چه میشد...
چه می شد ابری از آغوش بودُم
به چشمت شعله ای خاموش بودُم
تو آتش بودی و من ساق افرا
به شب می سوختم تا صبح رويا
چه می شد ماه من مهتاب باشی
چو رويا در اميدم خواب باشی
به خط پنجه ام نقش تو پيدا
به لب هايم تبی بی تاب باشی
...
(
دقیقه ی 13:03
)
۱ نظر:
تو
۶ شهریور ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۰۶
لامصب نزار اينار رو
پاسخ
حذف
پاسخها
پاسخ
افزودن نظر
بارگیری بیشتر...
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
لامصب نزار اينار رو
پاسخحذف