گاهی فکر میکنم روزها و شبهایم شده تلاش بیهوده ای که میکنم برای بازآفریدن ِ روزهای خوشتری که در ذهنم باید می داشتم و ندارمشان... روزهای ِ امروزهایم انباشته اند از رؤیاهای‌ نیامده. شبهایی که بسترم آبستن ِ امید به فرداهایی ست که با اینروزهایم متفاوت خواهند بود... و مدام خودم را به تعویق می اندازم...

کمی بیمارم... کمی رنجور...

۴ نظر:


  1. يك زن به تنهايي، هنگامي كه عاشق باشد، زمين و آسمان را پُر مي‌كند.
    ((كريستين بوبن))

    پاسخحذف
  2. وبه قول یکی از ساده ترین کلاغهای عصر ما جناب آقای فامیل دور:
    سه نوع دور داریم:
    اونی که دستت بهش نمی رسه...
    اونی که چشمت بهش نمی رسه ....
    اونی که فکرت هم بهش نمی رسه ....

    پاسخحذف
  3. سلامممممممممممم شین جونی
    می بی می این چیزشکن ما از کار افتاده بود، الان دادمش دست این فاضلاب خالی کن دم کوچه درستش کرده، از این تو میپرسیدی که با چی پر میکنه زمین و زمان را ؟ فکر کنم اشک
    ----- برم پایین که دلم برا این مامور لک زده
    -----
    داستی اصل حالت خوب خاله جون ؟ از اینها که نوشتی معلوم که سوالم چرند پرند است .

    پاسخحذف
  4. یعنی یه عالمه نوشتم اینجا همش پرید :(
    اعصاب نمیذاره که این مامورت ،
    خوفی خاله جون ؟
    دی دی چیز شکن نداشتم ، دلم تنگید برات ، تو که بی دلی و تنگ نمیشه ...دِهِ

    پاسخحذف