گاهی فکر میکنم روزها و شبهایم شده تلاش بیهوده ای که میکنم
برای بازآفریدن ِ روزهای خوشتری که در ذهنم باید می داشتم و ندارمشان...
روزهای ِ امروزهایم انباشته اند از رؤیاهای نیامده. شبهایی که بسترم آبستن ِ امید
به فرداهایی ست که با اینروزهایم متفاوت خواهند بود... و مدام خودم را به تعویق می
اندازم...
کمی
بیمارم... کمی رنجور...
پاسخحذفيك زن به تنهايي، هنگامي كه عاشق باشد، زمين و آسمان را پُر ميكند.
((كريستين بوبن))
وبه قول یکی از ساده ترین کلاغهای عصر ما جناب آقای فامیل دور:
پاسخحذفسه نوع دور داریم:
اونی که دستت بهش نمی رسه...
اونی که چشمت بهش نمی رسه ....
اونی که فکرت هم بهش نمی رسه ....
سلامممممممممممم شین جونی
پاسخحذفمی بی می این چیزشکن ما از کار افتاده بود، الان دادمش دست این فاضلاب خالی کن دم کوچه درستش کرده، از این تو میپرسیدی که با چی پر میکنه زمین و زمان را ؟ فکر کنم اشک
----- برم پایین که دلم برا این مامور لک زده
-----
داستی اصل حالت خوب خاله جون ؟ از اینها که نوشتی معلوم که سوالم چرند پرند است .
یعنی یه عالمه نوشتم اینجا همش پرید :(
پاسخحذفاعصاب نمیذاره که این مامورت ،
خوفی خاله جون ؟
دی دی چیز شکن نداشتم ، دلم تنگید برات ، تو که بی دلی و تنگ نمیشه ...دِهِ