داشتم "شب، سکوت، کویر" ِ شجریان ِ پدر گوش میدادم. ياد طُرقه/تُرقه افتادم. بر اساس
افسانه های محلی و کهن ِ خراسان، طُرقه نام پرنده ی کوچکی ست که قصد پرواز و رسيدن
به خورشيد را داشت. برای اين کار، بايد هزار اسم خدا را از بَر می کرد تا از سوختن
در گرمای خورشيد در امان باشد. اگر طُرقه را دیده باشی، میدانی که گاه رو به باد،
با بالهای ِ باز ثابت در هوا می ایستد و فقط هر از گاهی حرکتی پرشی به بالا میکند
تا تعادلش را حفظ کند. انگار که پله ای می پرد و باز می ایستد، و پله ی بعدی و پله
های بعدی... طُرقه ی افسانه ی ما، تمام اسم ها را از بَر کرد و در هر بالا رفتنی،
یکی را ذکر می کرد. ولی در نزديکی خورشيد اسم هزارم خدا را فراموش کرد و سوخت و
خاکستر شد...
در آلبوم "شب سکوت، کویر"، تم ها بر اساس این افسانه ریتم گرفته اند. آهنگ ترانه "ببار ای بارون ببار" نمونه خوبی از این تم هاست.
برای شایا :
پاسخحذفhttp://www.mediafire.com/?68466w603y9588a
ممنونم آفتاب
پاسخحذف:*
http://www.youtube.com/watch?v=9J9Io1Ewt-g&feature=related
پاسخحذفبراي تو
http://soundcloud.com/the-agrin-ensemble/shourangiz
پاسخحذفو اين هم..
http://soundcloud.com/the-agrin-ensemble/shourangiz
پاسخحذفو اين هم..
ممنونم ناشناس جان. بخصوص برای شورانگیز ِ آرام
پاسخحذف;)
پاسخحذفمرسی شایا...........
پاسخحذفخیلی خوب بود...
http://www.antonygormley.com/sculpture/chronology
پاسخحذفاینو خیلیییییی دوس داشتم "همون نوشناس" عزیز :*
پاسخحذف:))
پاسخحذفمي دونم ديگه!
ممنون... به شیوه ی نا معلومی این افسانه حالم رو خوب میکنه ... بارها و بارها بعد از اون روز که برای اولین بار داستان رو از زبونت شنیدم پیش خودم مرورش کرده بودم. مرسی که به یادم بودی و یه عالمه مراقب خودت باش
پاسخحذف