باید که باریده باشی
آنقدر که شقیقه هات از زلالی دردناک شده باشن
پشت پلک هات رنگین کمانی نقش بسته باشه
قهوه ای برای خودت ساخته باشی
نشسته باشی پشت پنجره ی شب
با لبخندی محو حتی
با لبخندی محو حتی
چراغها خاموش
و آبی رو ری-پلی هی تکرار کنی
هی تکرار کنی
هی تکرار کنی
...
سلام شایای من
پاسخحذفهی میام و پست های اخیرت رو می خونم و هی.....
گاهی وقت ها بعضی حس ها رو نمی شه بیان کرد، همین حالا رو می گم.. همین حسی که الان دارم..
فقط بیا بغل من.............
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
پاسخحذف