شایا شایا شایا شایا شایاشایا شایا شایا شایا شایا شایاشایا شایا شایا شایا شایا شایاشایا شایا شایا شایا شایا شایاشایا...

نیگاه میکنم به این اکابری ِ شایاشایا روی موبایلم. داغ میشه زیر گوشم و لبخند می زنم. فقط چند تا پیغام ازت رو این گوشی دارم.

اسمم را دوست میدارم. بیخیال ِ قصه و روایت این اسم. بیخیال ِ داستانهای دراماتیک و رومانتیکش. دلیل دوست داشتن این اسم اما آدم هایی بوده اند در زندگانی که مرا با همین نام چهار حرفی چند سالی به عشق صدا کرده اند. این عشق را لمس کرده ام، چشیده ام...

دلم تنگ شده صدایم بزنی، با همین چهار حرف با همان صدا... 

۱ نظر:


  1. برای قلمهای شکسته
    برای تمام قلمهای عاشق ....
    زیبایی کرشمه او را
    قرقاولان شاد جوان تصویر کرده اند
    این با قلم
    با این قلم
    عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
    اخر چه ارتباط تواند داشت؟
    دیدار او
    دنیای خواب شانه به سرهاست
    ایا مگر نه شانه به سرها را با یک نگاه بیدار کرده است ؟
    این با قلم
    با این قلم
    عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
    اخر چه ارتباط تواند داشت ؟
    گفتم :
    با هر صدا تو امده ای در طلوع صبح
    این افرینش است
    این افرینشی است در اغاز صبحدم
    اما
    این با قلم
    با این قلم
    عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
    اخر چه ارتباط تواند داشت ؟
    گفتم :
    از گیسوان خویش مرا اویزان کن!
    در افتاب زنده مرا ازاد کن
    گفتم :
    حتی مرا بکش
    این یک رهایی است رهایی
    این مرگ در میانه گیسو را
    می گویم
    اما
    این با قلم
    با این قلم
    عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
    اخر چه ارتباط تواند داشت ؟
    مثل گیاه سبزی در اب
    اب مشترکی عاشق می غلطید
    چون سفره ای پر از گل و ریحان و اسمان
    در اب
    اب مشترکی عاشق می غلطید
    گفتم :
    اگر دوباره نگاهش کنم در اب
    در ابهای عاشق خواهم مرد
    بستم دو چشمم را که نبینم
    زیرا
    زیباییش
    بصیرتی از اسمان و دریا می خواست
    زیباییش
    با کوری ام
    با این قلم
    عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
    اخر چه ارتباط تواند داشت؟



    "براهنی"

    اما
    این با قلم
    با این قلم
    عاجزتر از تمام قلمهای عاشقان
    اخر چه ارتباط تواند داشت ؟
    گفتم :
    از گیسوان خویش مرا اویزان کن!
    در افتاب زنده مرا ازاد کن
    گفتم :
    حتی مرا بکش
    این یک رهایی است رهایی
    این مرگ در میانه گیسو را
    می گویم

    پاسخحذف