راه رفتم در برف،
نفس های عمیق کشیدم،
سرما رو با ولع کشیدم توم...

هیچی به اندازه ی برف امروز نمیتونست حالمو خوش کنه...

۳ نظر:

  1. سلام
    اگر اجازه بفرمائید این چند خط نوشته رو توی یکی از مطالب یا تصاویر وبلاگم با ذکر منبع استفاده کنم....

    متشکرم

    پاسخحذف
  2. اولن بسیار بسیار سپاسگزارم که در زدید :)

    بعدم، من همیشه کوه و کوهنورد و کوه-دوست و کوه-نویس رو به بقیه ی جاهای دنیا و آدمهاش ترجیح دادم. مهمان عزیزی هستید. بفرمایید

    یادم باشه اومدم ایران به کافه تون سر بزنم
    :)

    پاسخحذف
  3. نام اش برف بود
    تن اش برفی
    قلب اش از برف
    و تپش اش
    صدای چکیدن برف بر بام‌های کاهگلی...

    و من او را
    چون شاخه‌یی که زیر بهمن شکسته باشد
    دوست می‌داشتم.

    بيژن

    پاسخحذف