کل شب رو خواب میدیدم. اما یادم نیست. تنها چیزی که خوب یادمه و باهاش از خواب پریدم و ولم هم نمیکنه یک سواله که از خوابم به بیداری کش اومده: چرا هر عددی رو بر مخرج صفر بذاریم، جوابش بی نهایته؟؟!!

بله! اینجوریاست! از آدمی که تو بچگی نمیدونست میخواد چیکاره بشه، تا بچه راهنمایی و دختر دبیرستانی که آرزو داشت خلبان بشه و نشد، بعد مامانش میخواست که دکتر بشه، باباش نظر خاصی نداشت، بعد رفت از لج ریاضی خوند و به اسم، مهندس شد، به رسم ولی کلن به دری وری افتاد، تا آقای میم و مربی شناش که عقیده داشتن من باس بالرین بشم تا معلم دف و سه تار که گفت چه دستات کشیده و خوبن برا ساز و هیچوقت نوازنده نشد، بعد رفت یه کم فلسفه خوند و بعد از فلسفه برید و به مطالعات فرهنگی و تاریخ مفهومی و بعدم ادیان کشید و هنوزم شاید تو اینها هم نمونه، واقعن چه خوابی انتظار دارین آخه؟!

حالام یه نا/مسلمونی پیدا بشه این مغز منو از خارش درآره، لطفن! که چرا هر چی رو صفر بذاریم بی نهایته آخه؟!!!

۴ نظر:

  1. خو این چه سوالیه تو این هاگیر واگیر آخه بچه جون؟
    اونوقت از کی هم می پرسه؟!
    بذار بپرسم خبرشو بهت بگم دخترم. یه ریاضی دان این دور و بر داریم گمان کنم..

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خو از کجا بپرسم ترنجم؟ :)
      در ضمن! از ریاضیدان محله اگر میپرسی، نگو منم که کلی بهم میخنده :) خب چیکار کنم؟ بعد ِ اینهمه سال یهو این یادم افتاده! اونم تو خواب!!!!!
      میبوسمت ترنج :*:*:*

      حذف
  2. حالا نامسلمون باشه نمیشه ؟ :)

    بی نهایت که اون رو در بعضی متنها با inf نشون میدیم (مخفف infinity) یک مفهوم ریاضیه که شاید بطور شهودی خیلی قابل لمس نباشه. یه مفهوم ریاضیه که انتها نداره، در واقع یه کمیت بی کران. وقتی با اعداد سر و کار داریم بی نهایت عددیه که از هر عدد دیگری بزرگتره. البته شما هر عدد به من بدین من یکی بزرگتر از اون به شما نشون میدم ولی خب، در ریاضیات مفهوم بی نهایت تعریف میشه تا با کمک اون بشه یه سری اصول و قواعد ریاضی برپا کرد. مثل همین مساله ی تقسیم بر صفر. روند زیر رو در نظر بگیرید:

    1/1=1
    1/10=0.1
    1/100=0.01
    1/1000=0.0001
    ...
    1/1000..0=0.000...01
    1/inf=0
    حالا همین روند رو بر عکس طی می کنیم:

    1/1=1
    1/0.1=10
    1/0.01=100
    1/0.001=1000
    ...
    1/0.000...01=1000...0
    1/0=inf

    عجب !!!! ول کن بیا بریم یه کار جدید انجام بدیم ... فلسفه و ریاضی و شیمی رو بیخیال ..بیا بریم خودمونو سیاه کنیم ... دم چهار راه ولیعصر حاجی فیروز شیم ... یکی دو روز ... زیاد هم نه ... فکر کنم بچسبه
    مامورم میاریم که بی مرد نباشیم
    اخه یه حسی به من میگه این مامور مذکر ... فککککک کن ، خل و چل شدم

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. این کامنتت خیلی خوب بود آفتاب :) کلی از خارش درم آوردی :)
      و پایه ام. نمیخواد مرد ببریم. بیشتر مورد توجه واقع میشیم :))) سیاه کنیم و قرمز بپوشیم و بخونیم سر ِ گذر :)

      این "مسلمون" رو هم قبل اینکه بگی دریافتم و درستش کردم :p نویسنده خودش هم در جرگه کافران و ناباوران محسوب میشود :)
      :*:*:*

      حذف