شبی چنین میانه ی راهم آرزوست...

داخلی- پاسی از نیمه شب گذشته- نور کم سوی لامپی زرد از آشپزخانه
ما؟ چهار تن. چهار تن نه، چهار شبح ِ لرزان بر سایه های دیوار و در آینه- روی زمین- وسط هال- دو به دو- چهار به چهار- سایه ها در هم پیچیده- هرکسی در زاویه ای
بساط؟ چوریزوی اصل اسپانیا- عرق- علف- کالباس ِ منتخب شیرین- زیرسیگاری- پنیر لیقوان- توت فرنگی و خیار- نان روی سفره- تیرامسو- بشقاب- دوجور فندک 
موسیقی؟ نوایی مبهم در هوا- شعر در فضا- صدای نجوا- محو ِ آرام ِ بوسه ی مرد
بعد؟ بالشتهایمان کو!؟
...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر