هوا اینروزا حرف نداره. گرمای مطبوع. آدمی داره میگه "گرما"ی مطبوع، که از گرما فراری یه. که دختر ننه سرماست. که تو گرما کهیر میزنه. که انگلیسی که همه از سرد بودنش مینالن، براش هواش بهشته. اما این گرمای اینروزا که با نسیمی از سمت اقیانوس هم توی هواست، خیلی خوشاینده. روزهای بلند، (17 ساعت گفتن مسلمونا اینجا در شبانه روز روزه ان!)، گرمای خوشایند ِ جولای، شهر درخشان...

امروز که تو این هوای مطبوع، داشتم از کتابخونه برمیگشتم (بله دلبندم! رسد آدمی به جایی که شنبه ها اونم تو این هوا راهی کتابخونه شه!) میدیدم که چه همه ملت ِ آفتاب ندیده و بی جنبه ی این جزیره، تا یک نموره هوا گرم میشه، شهر رو عملن میکنن ساحل ِ بی ناموسی! با بیکینی و شلوارک، اینجا و اونجا (واقعن مهم نیست کجا! وسط میدون، تو پارک یا کنار خیابون) نوشیدنی و بستنی بدست ولو میشن به آفتاب گرفتن. شهر میشه شهر ِ رنگ و حضور مشخص و بولد ِ تن در فضا. یک شنبه ی کشدار ِ خوشبخت. من؟ با همین شرت قبیله و تاپ لکه ای که تو فکر میکردی من کثیفش کردم ولی لکه هاش کلی هنری ان، اول رفتم یه بغل محکم دادم به یه آقای خوشتیپی که کنار خیابون ایستاده بود و یه پلاکارد هم گذاشته بود جلوش و روش نوشته بود: "بغل مجانی" (Free Hug). بعدم رفتم یه بستنی از این ماشین بوقی بستنی فروشیا خریدم و اومدم کنار مردم خوشبخت این شهر به یه درخت تکیه دادم و پاهامو دراز کردم. همینجور که داشتم پشت شونه ی لخت تو رو می بوسیدم و بستنی م رو میلیسیدم، یکهو متوجه شدم که با مانتو و شلوار و روسری دارم تو تهران راه میرم. تهران ِ داغ و آلوده ی اواخر تیرماه. منم با اونهمه لباس در حال ِ از حال رفتن. عرق از پشتم تو مانتوم راه افتاده بود و موهام زیر روسریم چسبیده بود به گردنم وکلافه م کرده بود. دوباره پرت شدم به سایه ی درخت و تصویر زنی شلوارکپوش با بستنی یی که داشت آب میشد. بعد افتادم به هروله بین ایندو تصویرم. که من واقعن کدومم؟ اون زن مانتویی یا این زن تاپ و شرتی که باور بفرمایید اصلنم شبیه هم نیستن. دوستایی دارم که منو فقط با اون قیافه ی مانتویی میشناسن و دوستای دیگه ای دارم که هیچ تصویری از اون زن مانتویی ندارن و همیشه تاپ شرتی بودم براشون! یادم افتاد به حرف پسوآ که میگفت: "همه‌ی لباس‌هایی که پوشیده‌ایم را هرقدر هم که به سرعت از تن درآوریم هرگز به برهنگی نمی‌رسیم، چرا که برهنگی پدیده‌ای روانی‌ست و نه کندن لباس. ما در اندام و روان خود با لباس‌های متنوع زندگی می‌کنیم که مثل پر پرندگان بر ما چسبیده‌اند، شادمانه یا ناشادمانه"... بعد میدونی چی فکر کردم؟ که باید برم بوتو یاد بگیرم! که مگر بوتو اثر کند!! بوتو، یک فرم نمایشی رقص مانند مدرن ژاپنی یه. یک جور رقص با فرم های رمزآاوده برای دست یابی به تن ِ برهنه. تن برهنه، نه به معنای بی لباس. تاتسومی هیجیکاتا که معماراین رقص بود، یک سوال اساسی رو میخواست با این رقص مطرح کنه: اینکه اگه ما تمام نشانه ها و مشخصه های فرهنگی، تاریخی و جنسیتی مون رو کنار بذاریم، کی هستیم؟ هیجیکاتا میگفت بدنبال بدنی یه که به تاراج نرفته باشه. بدنبال بدنی یه که از تمام لایه های تاریخ و فرهنگ برهنه شده باشه. معتقد بود که در درون هر بدن، رقصی درجریانه و وظیفه ی رقصنده اینه که این لایه های رویی و بازدارنده رو کنار بزنه تا به اون رقص ناب دست پیدا کنه.

هیجیکاتا یک گفته ی خیلی معروف داره. میگه که بوتوی اون در توهوکو بدنیا اومده. توهوکو منطقه ی کوچیکی در شمال ژاپنه که هیجیکاتا اونجا بدنیا اومد. اما بلافاصله ادامه میده که توهوکو هرجایی میتونه باشه، حتی در انگلیس. میخواد بگه که توهوکو یه جایی در خیاله. یه مکان غیرجغرافیایی واقع در بدن انسان و انسان میتونه ساکن هر جای جهان باشه.

من جدی فکر میکنم باید برم بوتو یاد بگیرم...

۶ نظر:

  1. عالی بود شایای خوشگلم :) کلی دلم خاست این بوتو رو. فکر می کنم منم باید بیام باهات سرکلاس بوتو های آدما رو ببینم. چون واقعن یک درگیری ذهنی شده برام که آدمای دورو برم واقعن کی هستن. اینجا فقط یه نفر هست که تو خوب می دونیش . و من از ورای همه ی لباسهای عجیبی که می پوشه بوتوشو می بینم. تولدشم هست و جای تو رو سبز کردیم. :). دوست دارم

    پاسخحذف
  2. آره شیرینم :* بیا با هم بریم :)
    ایجااااانم... دنیا و من چه همه خوش خوشانمون شد شما دو تا امروز اومدین...
    تولدت مبارک شیرین عزیزم :*:*:*:*

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خوب منم میخوام که ... چی جوری منم می بری ؟ کوله ات قد یه آدم تپلی جا داره دیگه ! :)
      این قلمت من رو کشته P:

      حذف
    2. تو بیا، کوله که چی، تو جیبمم جات میدم آفتاب :)
      :p

      :*

      حذف
  3. چقدر خوب بود این نوشته ت شایا. خیلی خوشم میاد که از دل این روزمره های عادی اینهمه نگاه به زندگی درمیاری. منم مثل شیرین و آفتاب دلم میخواد بوتو یاد بگیرم. میگم بیاین با هم کلاس خصوصی بگیریم :)

    پاسخحذف