دلم عاشقی بی خون و خونریزی میخواهد...
عاشقیهای من اما، همیشه خونبار و هلاکت بار بوده اند. کم ِ
کمش بخشی از جسم و جانم را کنده اند و با خود برده اند... البته هنوز شهید نشده ام
اما کلن که نیگاه میکنم، اگر قرار بود برای عاشقی هم در کنکور سهمیه ای می
گذاشتند، بی شک من جزو جانبازان نود درصد به بالا، هر رشته ای میخواستم هر دانشگاهی
که میخواستم پذیرفته میشدم...
به خدا...
منو یاد حافظ انداختی
پاسخحذف"منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن "
خانه ی ادریسی ها رو خوندی وهاب؟ هر وقت کامنت میزاری، منو یاد اون وهاب میندازی :)
حذفنخوندمش شایا و نتونستم جایی برای خرید اینترنتیش پیدا کنم! :) این یعنی اینکه حالا حالا هم نمی تونم بخونم احتمالا
حذفخب بگو از ایران برات پست کنن! حیف منم دسترسی ندارم وگرنه برات پست میکردم.
حذفالبته به جهت شباهت اسمی یادش می افتم، طبعن! :)
:(
پاسخحذففکر کنم من هم از این نظر شبیه توام.
و دلم همیشه برای یک عاشقی آرام و بی دردسر لک می زند.
بی دردسر پیشکش ترنجی! اینقده پیچ و گره نخوره لااقل!!
حذف