سر میزم میآید: -شایا؟
-یس؟!
-دیس لتر ایز فور یو...
با ناباوری نامه را میگیرم. بی اینکه نامه را باز کنم، نگاه میکنم و دست میکشم به
تیزیهای کلمه های این آدرس ِ پشت پاکت که میدانم از کجاهای سرکشیهای جان ِ مردی
این تیزیها می آید و می بُرد... قرمز...
این سومی بالاخره به دستم رسید!
حالا چگونه خودم را پشت این میز امروز میخ-کوب کنم، شرحی ست
که گفتن ندارد... میدانی...
نامه...
پاسخحذفنامه ی دست نویس.............
indeed...
پاسخحذف:*
آه چقدر فضولیم گل کرده بود که بپرسم از کی بود :دی
پاسخحذفولی نمیپرسیم از بس که من خویشتن دارم
نه بابا
نتم قاطی بود
خودم هم قاطی تر
دلتنگت شدم بانو
ایجان :*
پاسخحذفنبودی اینجا کلی ابری بود. آفتابش رو میخواست :* خیلی خوشحال شدم دیدم دوباره سرک کشیدی..
بمون. بتاب دخترم :*