دیدم صنمی سرو قدی روی چو ماهی
بشینم سر راهی به امید نگاهی
افکنده به رخسار چو مه زلف سیاهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی
تا قلب من (؟) این آتش ِ افروخته گاهی
بی او من و این کنج غم و آتش آهی
الهی تو گواهی خدایا تو پناهی


پ.ن.1. این عارف قزوینی و پرویز مشکاتیان که دست به دست هم بدن، ببین چه جوری افتخاری رو هم بخورد آدم میدن!

پ.ن.2. ؟ رو نمیتونم درست بشنوم از آهنگ. هیچ جای دیگه هم این خط از این ترانه رو نیافتم.

۴ نظر:

  1. شایای خوشگل من
    خوبی؟
    پیدا نیستی دخترکم... اوضاع مرتبه؟

    پاسخحذف
  2. خوبم مهربون :* فقط خیلی مشق دارم :-/ و اینکه روزهام بطرز خوابآلود و کسل کننده ای فقط در کتابخونه ها میگذرن. اینم که چیزی نیست که مدام بنویسی... تو خودت خوبی عزیز من؟

    خیلی محبت داری ترنجم؛ خیلی...
    بغل محکمتر :*:*:*:*

    پاسخحذف
  3. فدای تو بشم من... همین که باشی خوبه. می دونم روزهای تکراری یعنی چی؟ امیدوارم زودتر مشقات تموم بشن و به زندگیت برسی :)))

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منهم امیدوارم. میگن آدمی به امید زنده ست دیگه :)

      بازم ممنونم از محبتت ترنج من :*

      حذف