دل من لامصب زیاد حرف می زنه. منم پدر آمرزیده! به همش گوش میدم! همیشه هم حق با اونه. تند میره اما اصالت خواسته هاش ردخور نداره. فقط خود خدا می دونه چی به سرم خواهد آمد! آخرین بار هفته پیش بود.. راستی.. نه. من لندن نیستم. اما دلم گویا اونجاست. حداقل گاهی...
من حتی وقتی دلم برایم تصمیم میگیرد انگار عقلم یک جایی قایم شده و دارد بهش خط می دهد. یادم نمی آید کی و سر چی بوده که خرکی و از روی احساس انجام داده باشمش. شاید هم بی خود و بی جهت دوست دارم برای هر کار مزخرفی که انجام می دم دلیلی منطقی بتراشم و لااقل برای خودم توجیهش کنم
یادم نمیاد.. واقعاً یادم نمیاد این "مصلحت" و "منطق" لعنتی آخرین بار کی اجازه دادن قلبم یه کاری انجام بده...
پاسخحذفمن آخرین بار یادم هست. دو سال پیش بود.
پاسخحذفزنی بود... او که رفت، دل من هم با او رفت. دیگر دلی نیست که تصمیم بگیرد...
دل من لامصب زیاد حرف می زنه. منم پدر آمرزیده! به همش گوش میدم! همیشه هم حق با اونه. تند میره اما اصالت خواسته هاش ردخور نداره. فقط خود خدا می دونه چی به سرم خواهد آمد!
پاسخحذفآخرین بار هفته پیش بود..
راستی.. نه. من لندن نیستم. اما دلم گویا اونجاست. حداقل گاهی...
به دلی اینهمه با اصالت نه فقط گوش، که باید جان سپرد...
حذفو تاریخ نشون داده که اگه بهش گوش نکنی، رنج بیشمار آرد...
و بی صدا و بی تصویر، تو هم بخشی از زندگی دلانه این شهری ناشناسم. و حواسم هست که "ناشناس" با "ناشناس" فرق دارد. تو آشناترین ناشناس اینجایی :*
من حتی وقتی دلم برایم تصمیم میگیرد انگار عقلم یک جایی قایم شده و دارد بهش خط می دهد. یادم نمی آید کی و سر چی بوده که خرکی و از روی احساس انجام داده باشمش. شاید هم بی خود و بی جهت دوست دارم برای هر کار مزخرفی که انجام می دم دلیلی منطقی بتراشم و لااقل برای خودم توجیهش کنم
پاسخحذف"دلی بودن" و حتی "احساسی بودن"، دخلی به "خرکی بودن" نداره :))) باور بفرمایید! :p
حذفمن که بی دلم
پاسخحذف