آن قدر کار و گرفتاری و شلوغی این چند وقته نازل شد که
فرصتی برای منی که روزمره هايش را اينجا قرقره می کند و بيرون می ريزد، نماند.
اين روزها سفت و سخت دچار گایان نامه (اسم برازنده ای که کسرا بحق برای پایان نامه جایگزین کرد) هستم. برای غم نان هم تدریس می کنم. مطابق کلیشه حال بهمزن ِ معمول هم، همه کارهایم نه حتی در دقیقه نود که کلن اینجانب در وقت اضافه به سر میبرم (لیترالی)!
اين روزها سفت و سخت دچار گایان نامه (اسم برازنده ای که کسرا بحق برای پایان نامه جایگزین کرد) هستم. برای غم نان هم تدریس می کنم. مطابق کلیشه حال بهمزن ِ معمول هم، همه کارهایم نه حتی در دقیقه نود که کلن اینجانب در وقت اضافه به سر میبرم (لیترالی)!
با اینهمه اما، وقتی برای گام زدن هست. پياده راه می روم،
تمام طول مسیر طولانی پر درخت خانه تا کالج را، در رخوت این روزهای کم جان و کوتاه آغاز زمستان... و فکر می کنم که چه حيف که تو نيستی تا در سکوت ِ راه رفتنم همراهيم
کنی... خودت میدانی که حالا ديگر همه ی
مسیرها از هر جا که شروع شده باشند، به تو می رسند... حکايت، همان است که بود...
مرا از تو گريزی نيست... چیزی که دیگر خوب میدانم... و من؟ گاهی نگاه می کنم و می
بينم عجب! زندگی ام انگار در برشی از زمان می ایستد و در همان تصویرم از تو ثابت می
ماند. نمی گذرد...
و می دانی؟ دلم میمیرد از بس که میخواهد کتابها
و جزوه ها و نتبوک را ببندد، آن پیراهن پرخاطره گل گلی (که اینروزها از هجوم
تصاویری که به جانم می ریزد، ته کمد از چشم و دست خودم هم پنهانش کرده ام) بپوشاندَم،
مسواک و شیشه عطر، و خودنویس ِ جوهرسبز و دفترچه ی مونتبلنک ِ جلد چرم نارنجی و یو
اس بی ِ صورتی و کیف خیلی کوچک آرایشم را
در کوله ی کوچکم جا بدهد، بعد گلی به گوشه ی موهایم سنجاق کند و بیاید پیش تو...
لبخندم میشود. چیز بیشتری لازم ندارم. جدی. لباس هم حتی نیازی نیست، ملافه ی سفید
و نرم روی تخت تو باشد لباس من. بیایم آنجا و دراز بکشم به شکم وسط زندگی ات، تو به
کارهایت برسی، من مشق هایم را بنویسم. گاهی برایم
چای بیاوری با کلوچه کام، گاهی موسیقی را عوض کنی، به بهانه بوسه ای بیهوا.
گاهی سازدهنی بزنی و من هروقت دلم خواست محکم محکم بغلت کنم. هر وقت دلم خواست. هر
وقت دلم خواست. هر وقت دلم خواست...
هر وقت دلم خواست........................ :)
پاسخحذفجاااان. چه حال خوبی داری تو دختره :*
پاسخحذف...
پاسخحذفگل ِ باغ ِ چه نیرنگ است تمهید ِ جنون من که بر خود
پاسخحذفتا گریبان می درم
بوی تو می آید
پاسخحذفآخ دهنم آب افتاد دلم به تاب تاب افتاد:*
بعد یه عالمه فحش ناموسی به مامور :)