تا فسنجان هست زندگی باید کرد..

این که ملتی تا این حد قدرت تصور و رویاپردازی بالایی داشته باشند که "گردو" و "انار" رو روی "گوشت" بزنند و بی اینکه خسته یا بی حوصله بشن، بهش ساعتها وقت بدن تا جا بیفته و ازش همچین معجون بینظیری درآرن جای تقدیر جهانی دارند. فسنجان فقط یک غذا نیست. فسنجان نشان از یک خلاقیت و مهمتر از آن، نشان از یک دل به دریازدگی ِ زیرپوستی ِ جمعی و فرهنگی دارد. جا دارد که جزو میراث اون مردم ثبت و همه جا تبلیغ جهانی بشه. به همچین ملتی میشه افتخار کرد.

دعوتت میکنم به شراب 8 ساله و بعد به فسنجان شایاپز و بعدتر هم به سیگاری دم در. همراه با نوازش چشمها و سکوت گرم... 

و شانه هایم به ماندن مجابت خواهند کرد... 

زودتر بیا...

۲ نظر:

  1. ای برده اختیارم
    تو
    اختیار مایی

    من
    شاخ زعفرانم
    تو
    لاله زار مایی

    پاسخحذف
  2. همهٔ مزه و هوشمندی طبخ فسنجون یک طرف، اون رنگِ کهرباییِ روغنِ نشسته گوشهِ بشقابِ گودِ گل سرخی یک طرف...

    چنین غذایی رو باید هم که برای عزیزی پخت و سرِ دلِ خوش، نشست به دیدنش.

    پاسخحذف