شد پنج سال. از روزی که شین در یک ذوق و سربهوایی کودکانه و در یک "حالا امتحان کنم ببینم چجوریه"! زاده شد (کاندوم نبود، چی کار کنم :دی). امروز اما بی شک بخشی از من است. و خودم هم متعجبم از "ادامه"ام اینجا.
من هم خوشحالم که این روی شایا رو می بینم... نه این که این شایا با اون یکی فرقی داشته باشه اما برای من شاید فرصتی برای شناخت به این شکل از تو هیچ وقت نبود... تولد شین عزیزم مبارک.............
آخی مامور نمی ذاشت که بهت تبریک بگم :( تو وب خودم بهت تبریک گفتم :* ... الان مامور مهربون شده .. فرصت خوبیِ ... عامو ما اینجا رو دوست می داریم ... عاشق نوشته هاتم ... تعجب هم نکن ... یه روزم اینجا رو به امون خدا ول نکنی که ما یتیم میشیما :)
من هم خوشحالم که این روی شایا رو می بینم... نه این که این شایا با اون یکی فرقی داشته باشه اما برای من شاید فرصتی برای شناخت به این شکل از تو هیچ وقت نبود...
پاسخحذفتولد شین عزیزم مبارک.............
ایجااانم :*:*:* تو همیشه به من محبت داری :*
حذفپست قبلی هم ظاهرن خیلی کلیشه بود ترنجی! برش داشتم :) با اینکه خیلی شرح حال بود :(
بوووووست کنم :*
عزییییزک من... می فهمم. یه وقتایی آدم دوست داره یه پست رو بر داره و دیگه نخوندش.
پاسخحذفمن جیگر تو رو برم دخترک گلم... خیلی دلتنگتم. تو پس کی میای ایران؟
:(((
حذفالان که اصلن تکون نمیتونم بخورم ترنجی :( کاش قبل اینکه از دلتنگی تلف شم بتونم بیام :( بغغغغغغغل بده نقدن :*:*:*
من دوسش داشتم.
پاسخحذفایجاااانم... ببخشید پس :*:*:*
حذفآخی
پاسخحذفمامور نمی ذاشت که بهت تبریک بگم :( تو وب خودم بهت تبریک گفتم :* ... الان مامور مهربون شده .. فرصت خوبیِ ... عامو ما اینجا رو دوست می داریم ... عاشق نوشته هاتم ... تعجب هم نکن ... یه روزم اینجا رو به امون خدا ول نکنی که ما یتیم میشیما :)
عزیزم :*:*:* خیلی محبت داری آفتاب... تو همیشه لبخند میاری اینجا. ممنونم خانومی:*:*:*
حذفبخخخخخخخخخل مخکم :*:*:*:*