I guess it comes down to a simple choice: Get busy living, or get busy dying...*

-        سلام شای! يا بنويس برام يا بده شمارتو بزنگمت. البت اگه مزاحم نيستم.
-        تو رو همیشه دوس داشتم و دارم. برات می نویسم. با نوشتن بهترم...
-        بنويس لعنتی! دلتنگتم. کی هر روزه میرهshaya.me  رو چك ميكنه هان؟... اصن به من چه هر چي شده؟ نگا! گفتم نيا، اومدی! اومدي دو ديقه نديدمت. چسبيدی به اين كاره. انگار دنيا دو روز نيس. انگار دنيا خعيلی جديه. جديه؟؟! انقد؟؟!...
یه جا مسعود بهنود گفته بود: شما که در عصر دیجیتال به سرمی برید، هیچ فکر نمی کنید که اگر "نامه" رو از ادبیات جهان بگیرن، چه چیز عظیمی ازش از دست میره؟ و حالا منم و تو و تمام نامه هایی که ننوشتیم تمام امسال...

پرسیده بوده حال خواهرت خوبه؟ گفته بوده: آره. سرش گرمه با کارش. پرسیده بوده: از کارش هنوز راضیه؟ بیشتر از یکسال شده الان دیگه. گفته بوده: خیلی میره سر کار و میاد. خیلی درگیر شده. خندیده بودم و نگفته بودم بگو یک مشکلی اما پیش اومده. یک روزی از سر کار رانندگی می کرده یک لحظه حواسش پرت شده و یک خروجی اتوبان رو اشتباه رفته و یکهو خورده به ترمینال متروک شهر. پیاده شده و مبهوت و سرگردان دوری زده و تماشا کرده. بعد برگشته توی ماشین. پشت فرمون. همونجا برای خودش تو اون حال نشسته تا الان... نه میتونسته برگرده خونه نه میشده که تا ابد اونجا بمونه... و یک سال ‌گذشته. روزها و شبها می گذشته و او نمی‌تونسته جلوی گذشتنشون رو بگیره. می ‌گذشته و کارش رو می‌کرده: می تراشیده، می ساییده، می کنده و می برده... جان-فرسا...  پیدایش که کرده بودند فقط یک جمله زیر لب گفته بوده: آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند...

ایران، برایم از جنس تکانه ی سکته وار قلبی بود. آینه‌ی حقیقتش اما ناگهان اوفتاد و جلوی چشمان ناباور و گشاد من تکه تکه شد. آینه ای محدب... بزرگ-نما... ایران، برای من هیچ اگر نداشت یک چیز پررنگ داشت: آن نوستالژی پروانه ای که همیشه به آن داشتم پودر شد. پودر. حالا؟ مدتیه که جارو و خاک‌انداز براشته ام و خرده‌ آینه و پودرها رو جمع می ‌کنم. پشت بندش جاروبرقی که بکشم تمام است. و بعدتر لابد چای می ریزم برای این بلوغ دردناک دیرحاصل اما نهایتن دست‌ یافته...

-        نگا! گفتم نيا، اومدی! اومدي دو ديقه نديدمت. چسبيدی به اين كاره. انگار دنيا دو روز نيس. انگار دنيا خعيلی جديه. جديه؟؟! انقد؟؟!...
...


 * از فیلم Shawshank Redemption