پ.ن. از مظاهر مصفا اسم و فامیلش رو دوست داشتم. خدایش بیامرزد.
چرا هيچ خلوت عاشقانه ای خلوت نيست؟
ازدحام جمعيت است در تختخوابی دو نفره؟
چرا هر كسی چند نفر است؟ چهره هايی تمامن گوناگون...
چرا عاشق كسی مي شويم اما با كسی ديگر به بستر می رویم؟
(وردی که بره ها می خوانند- رضا قاسمی)
ما شیفتهی وفای خویشیم
ورنه ز که دل نمیتوان کند؟
...
(آقامحمد عاشق اصفهانی)
حالم؟ حال ِ کمک خلبان پرواز 5390 هواپیمایی بریتیش ایرویز هست. پیچ پنجره ی هواپیما- طرف خلبان- در ارتفاع چندهزارپایی باز شده، خلبان که تیک آف موفق و خوبی داشته و حالا کمربندش رو باز کرده تا استراحتی بکنه، از اختلاف فشار، پرت شده از پنجره بیرون و
من؟ جفت پای خلبان رو که بقیه ی بدنش از هواپیما آویزونه رو محکم گرفتم، همزمان سر
مهماندارای وحشت زده که همه فکر می کنن خلبان که اینجوری بدنش کوبیده میشه به بدنه ی هواپیما و دیگه به هوش نیست، مُرده و باید رهاش کرد و با بستن خروجی هوا، جلوی افت فشار بیشتر داخل هواپیما رو گرفت،
داد می زنم و در عین حال چجوری حالا هواپیما رو بنشونم؟
نمی دونم... یعنی میشه
این هواپیما بی تلفات برسه زمین؟ اگه برسه تازه؟...